زمانی که برندها به اندازه کافی بزرگ میشوند و به قسمتی از زندگی مشتریانشان تبدیل میشوند، میبایست در اعمال کوچکترین تغییرات در محصولات یا خدمات خود نیز نهایت دقت را به عمل آورند. چرا که این تغییرات در صورتی که نتوانند رضایت مشتریان را جلب کنند ممکن است برای صاحبان برند گران تمام شوند. همچنین ممکن است بازخورد حاصل از رفتار مشتریان، دید خوبی نسبت به بازار به مدیران برندها دهد که در تولید محصولات و یا ارائه خدمات جدید بتوانند از آن کمک بگیرند. به عنوان مثال خوبی از این مورد میتوان به داستان تغییر در ترکیب کوکاکولا در سال ۱۹۸۵ اشاره کرد. زمانی که کوکای جدید وارد بازار ایالات متحده شد، مردم آمریکا با طعم سابق کوکا کاملا خو گرفته بودند و به نوعی در زندگی روزمره آنها جایگاه خود را پیدا کرده بود. همین امر باعث شد تا آمریکاییها نتوانند با این طعم جدید کنار بیایند و آن را پس بزنند. این اتفاق همزمان در کانادا هم افتاد. اما در کانادا، از آنجا که مردم مثل آمریکاییها با کوکاکولا انس نگرفته بودند با طعم جدید هم کنار آمدند و حتی از آن استقبال هم کردند. چنین اتفاقاتی برای ایکهآ نیز افتاد. این شرکت معتبر تولید کننده مبلمان خانگی و اداری طرح اسکاندیناوی( سوئدی) هم تغییر را در یکی از مبلهای اداری پرطرفدار خود اعمال کرد. این اقدام صرفهجویانه که در سال ۲۰۰۹ انجام شد، بازخورد گستردهای را در توییتر به همراه داشت. کوکاکولا و ایکهآ هر دو برندهایی معتبر و صاحب سبک بودند که توانسته بودند در زندگی مردم جایگاه ویژهای پیدا کنند. همین امر باعث شد تا مشتریان آنها نتوانند با تغییرات که در محصولاتی که سالها جزئی از زندگی آنها شده بود کنار بیایند. به هر حال این موضوعی است که همه کسب و کارها میبایست به آن توجه داشته باشند که حیات و توسعه آنها وابستگی مستقیم با رفتار و حمایت مشتریانشان دارد.